شازده کوچولو و شایلین
مامانی دیروز عصری یه نی نی کوچولوی خوشمل با مادر جونش اومد مهمونی به خونه ما ... وقتی شایلین کوچولوی خوشمل رو دیدی کلی ذوق کردی ، باهاش حرف میزدی و صداش می کردی، اونم نگاهت می کرد و برات می خندید ...خلاصه کلی با همدیگه سرگرم شده بودین ... مادر جونش وقتی صدای غر غرای ترو از پشت در شنیده بود ، با خودش گفته بود حتما شازده کوچولو حوصله اش سر رفته بذار یه همبازی براش ببرم ... واسه همینم اومدن مهمونی خونه ما ... حدود نیم ساعتی پیشمون بودن و کلی بهمون خوش گذشت ... تو هم حسابی لذت بردی ... بعدشم مادر جون مهربون شایلین شماره اش رو به مامانی داد که هر وقت تو از تنهایی خسته بودی بهش بگم یا تو بری پیش شایلین یا اون بیاد خونه ما اینم عکسای ...